
اهداف مرکز
اهداف مرکز
اگر فهم صحیح از ادبیات حکمرانی را در نظر آوریم و کانون توجه خود را بر کارآمد جامعه سیاسی و نظامات اقتداری آن قرار دهیم آنگاه می توان مسائل قابل بحث در موضوع حکمرانی اساسی را به دو بخش تقسیم نمود بخش اول، چالش ها و ناکارآمدی های ناشی از نقص در نظامات، ساختارها و نهادی حقوق اساسی؛ و بخش دوم، چالش ها و ناکارآمدی هایی که ناشی از ضعف در جلب مشارکت و همراهی ذی نفعان در تحقق مناسبات جامعه سیاسی و به تبع آن تضعیف کارکردهای اقتداری، رژیم سیاسی.
به هرصورت چالش های موجود در جامعه چون ابهام در قلمروی تقنینی اجرایی و قضایی، تردید در موجودیت و صلاحیت های نهاد ها و شوراهای فرابخشی؛ همه و همه مشکلاتی هستند که همچنان در قالب ادبیات کلاسیک حقوق اساسی و چارچوب های فرمالیستی مفهوم یابی می شوند اما باید توجه داشت این مشکلات چونان امر موجود که کارآمدی نظام سیاسی را مختل ساخته، باید به آن توجه داشت و به حل آن پرداخت. برای حل این نوع مشکلات نیز باید توجه به پشتوانه فکری و فرهنگی ایران اسلامی و استفاده از مفاهیم نویی چون حکمرانی با اقتضائات تمدنی را مد نظر قرار گرفت.
سطح دیگری از مشکلات موجود ناشی از وجود ساختار ها و مفاهیمی است که کم و بیش به دلیل تاثیر پذیری جامعه ما ؛چه در جوامع علمی به دلایلی چون ترجمه جدیدترین متون و یا حتی تاثیر رویکرد های بین المللی در نظام سیاسی هر کشور، پدید آمده است؛ مانند: وظیفه دولت در قبال عدالت توزیعی، کارکرد دولت در کنترل ، هدایت و یا سرکوب بازار نیز این سطح از مشکلات هستند. در واقع این نوع مشکلات، چالش هایی هستند که مستقیما برآمده از منطق حکمرانی جدید است و ما به ناگزیر باید با فنون و تکنیک های حکمرانی جدید مواجه شویم و در پی یافتن پاسخی معتبر مبتنی بر سنت ها برای آن باشیم.